ترجمه تفکر یا دستگاه تبدیل واژه؟/ مترجم بخشی از فرهیختگی یک جامعه است
تاریخ انتشار: ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۷۵۰۶۲۶
رئیس پژوهشکده فلسفه پژوهشگاه علومانسانی و مطالعاتفرهنگی می گوید: ما نقش اصیلی برای مترجم قائل نیستیم. در حالی که در سنتهای غربی، مترجم قسمتی از دارایی و فرهیختگی یک جامعه است.
سرویس دیدگاه مشرق - نخستین مرحله انجام یک ترجمه موفق، انتخاب و گزینش درست متن ترجمهای است و توفیق در این مهم، به مترجم و اشراف او بر موضوعی که در دست ترجمه دارد و همچنین شناختش از متون زبان مبدأ برمیگردد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بنابراین، اینکه چقدر مترجم در موضوعی که برای ترجمه برمیگزیند، صاحب فکر، ایده و مطالعه است از اهمیت بسیاری برخوردار است و پرسش اصلی اینجا است که در جامعه ما چقدر مترجمها از توانایی گزینش متون درست برخوردارند؟ آیا برای گزینش درست آثار ترجمهای نیاز به یک نهاد رسمی داریم؟ و اصلاً آیا این امر مدیریتبردار است؟
برای پاسخ به این پرسشها با دکتر سید مصطفی شهرآئینی، رئیس پژوهشکده فلسفه پژوهشگاه علومانسانی و مطالعاتفرهنگی، به گفتوگو نشستیم. او که خود در کارنامه علمیاش ترجمه آثاری چون «قلب اسلام»، «در جستوجوی امر قدسی»، «فلسفه اسپینوزا»، «فلسفه دکارت»، «مابعدالطبیعه ماهیت بشر در فلسفه دکارت» را دارد به نقاط مغفول مانده در فضای ترجمه ما اشاره میکند و بر نقش مترجم به مثابه یک متفکر تأکید می گذارد.
جناب دکتر شهرآئینی، اساساً ترجمه برای یک جامعه فکری و فرهنگی چه ضرورتی دارد؟
اگر زبان یک جامعه با زبانهای دیگر در تعامل نباشد، میمیرد و واژگان زایایی خود را از دست میدهند و امکان تعامل علمی و فرهنگی را با دنیا از دست میدهیم. ترجمه باعث میشود طراوت و نشاط در یک زبان جریان پیدا کند.
اگر دوران طلایی تمدن اسلامی را از لحاظ پیدایش و شکلگیری بررسی کنیم، به نوعی با نهضت ترجمهای که در دوران خلافت عباسیان رقم خورد و ارتباطی که عالم اسلامی با سنت فکری و فلسفی یونان گرفت، همزمان میشود؛ و پس از پاگرفتن این نهضت و ترجمه چندی از متون اصلی اندیشه یونانی است که در جهان اسلام، البته منظور در میان متفکران مسلمان ایرانی آثاری در زمینههای گوناگون بویژه در علوم عقلی و فلسفی با الهام از سنت یونانی به زبان عربی به نگارش درآمد و به دنبال آن بود که سنت فکری افلاطون و ارسطو وارد تفکر اسلامی شد و دوران طلایی تمدن اسلامی در دوران خلافت عباسی شکل گرفت.
اگر هم تأثیر سنت ترجمه را در تمدن غربی بررسی کنیم، درمییابیم که در پایان قرون وسطا و اوایل دوره مدرن، با ترجمه آثار حکمای مسلمان از عربی به لاتین و ترجمه آثار متفکران یونان از زبان یونانی به زبان لاتین، دوره رنسانس، یا همان نوزایی یا بهتر است بگوییم دوره تجدید حیات علمی و فرهنگی در غرب، شکل میگیرد. همچنین، با روی آوردن به سنت عقلی اروپای مدرن در ایران معاصر در اواخر دوره قاجار و پهلوی اول میبینیم که تکاپو و تحولی در تفکر عقلی سنت فکری ایرانی، اتفاق میافتد.
اشاره کردید که ترجمه درست میتواند تحولآفرین باشد. اما ترجمههای سطحی با گزینشگریهای نادرست چقدر میتواند مخرب باشد یا به تأخر فکری و فرهنگی در یک جامعه بینجامد؟
پدیدههای فکری و فرهنگی، پدیدههای دستوری، تجویزی و بخشنامهای نیستند و اینگونه نیست که تصمیم بگیریم فلان بخش از اندیشهای را ترجمه کرده و دیگر بخشهای آن را ترجمه نکنیم. در واقع، ترجمه یک فرایند خودجوش از دل یک ملت است که احساس نیاز میکند و پرسشهایی دارد و پاسخ این پرسشها را از فرهنگهای دیگر میجوید و از آنان میگیرد و این جستوجو باعث میشود تا وجوهی را از دل آن فرهنگ تجربه کند.
طبیعتاً ویژگیهای متون زبان مبدأ بر اساس نیازهای فرهنگ مبدأ تعیین شده است؛ بنابراین آنان نیازهای ما را مد نظر نداشتهاند.
حال که از رهگذر ترجمه میخواهیم وجوهی از آن فرهنگ را به فرهنگ خودمان وارد کنیم، روشن است که بسته به رشد فرهنگی جامعه مقصد، عناصری مناسب و متناسب با نیازهای جامعه خود را از متون زبان مبدأ برگزینیم؛ چنانکه این جنس مواجهه با آثار ترجمهای را در دوران نهضت ترجمه در جهان اسلام میبینیم.
در آن دوره، همه آنچه در متون یونانی بود به عالم اسلام وارد نشد؛ بلکه بسیاری از آنچه با تفکر اسلامی هماهنگ نبود، کنار گذاشته شد. در همه دنیا این گزینشگری وجود دارد. منتهی نکته اینجا است که در این گزینشگری نباید «دستوری» و «بخشنامهای» عمل کرد؛ چراکه در این صورت رسالت و اصالت ترجمه به محاق میرود.
پس گزینش در ترجمه، چه سازکاری باید داشته باشد؟
تأکید من بر دستوری و بخشنامهای نبودن گزینشگری در ترجمه به این معنا نیست که گزینشگری نباید وجود داشته باشد.
من گزینشگری را نفی نمیکنم چراکه انسان اساساً موجودی گزینشگر است و اگر گزینش نکند انسان نیست! اما گاهی این گزینشگری دستوری و از بالا است و گاه از خود متن و بدنه فرهنگی جامعه شکل میگیرد.
مقصود من از گزینشگری در ترجمه نیز وجهه دوم آن یعنی گزینش از متن و بدنه فرهنگی جامعه است و طی آن، اهالی فرهنگ در خلال کارها و پژوهشهای خود، به یک نیاز و ضرورتی پی میبرند و این نیاز را در متون زبان اصلی جستوجو کرده و بهترین آنها را ترجمه میکنند.
گزینشگری در میان خود اهل فرهنگ و فرهیخته باید اتفاق بیفتد.
ترجمه در جامعه امروز ما از چه ضعف و کاستیهایی رنج میبرد؟
آن چیزی که امروز در حوزه ترجمه بشدت با آن درگیر هستیم «به رسمیت شناخته نشدن جایگاه مترجم» است. ما مترجم را متفکر نمیدانیم و گویی صرفاً دستگاه انتقال واژگان است و فکر میکنیم که هر کسی که یک آشنایی حداقلی با زبانهای دیگر داشته باشد، میتواند مترجم باشد.
این در حالی است که ترجمه یک تخصص است و هر حوزه، مترجم متخصص خود را دارد و حتی مترجم آثار فلسفی نیز هر یک حوزه تخصص خود را دارند، برخی مترجم آثار دکارت هستند برخی هگل، هایدگر و...
متأسفانه، ما نقش اصیلی برای مترجم قائل نیستیم. در حالی که در سنتهای غربی، مترجم قسمتی از دارایی و فرهیختگی یک جامعه است، مدتها مطالعه کرده، زبان مبدأ و مقصد را بهخوبی میشناسد و نهایتاً محصول یک عمر تحقیق و مطالعهاش، ترجمه اثر کانت یا دکارت یا... شده است.
نکتهای که در جامعه ما در حوزه ترجمه مغفول مانده، این است که «مترجم یک متفکر است» اگر این جایگاه به رسمیت شناخته شود در آن صورت هر کسی به خود اجازه نمیدهد که به این فضا ورود کند؛ برای مثال، کتاب «دوره تاریخ فلسفه» ده جلدی راتلج که در ایران توسط دو ناشر و با مترجمان متفاوت ترجمه شده است. ترجمه چاپ شده توسط یکی از این دو ناشر، سراسر غلط است و اصلاً قابل استفاده نیست، اشتباههای آشکار دارد ولی ناشر معتبر چاپ کرده و دانشجوهای ما میخرند و میخوانند و هیچکسی هم اعتراض نمیکند.
آیا نبود نظارت بر آثار ترجمهای را میتوان کاستی دیگری در نظام ترجمه در جامعه ما دانست؟
نهادهای نظارتکننده در حوزه ترجمه در ایران گویا تنها نگران پارهای از مسائل ارزشی هستند که مثلاً ترجمه آثار با مبادی دینی و ارزشی ناسازگار نباشد. نظارت بر عدم مغایرت متون ترجمهای با ارزشها و مبانی دینی در جای خود محترم است اما کافی نیست.
ما باید نظارت بر آثار ترجمه را در خصوص کیفیت انتقال محتوا و مفاهیم نیز در دستور کار قرار دهیم و مادامی که مواجهه ما با مترجم و ترجمه به این صورت باشد نمیتوانیم ترجمه اصیلی داشته باشیم.
در کشورهای غربی که سنت آکادمیک دیرپایی دارند هرکسی به خود اجازه ترجمه هر متنی را نمیدهد، کسی کانت را ترجمه میکند که صاحب کرسی کانت باشد، هگلشناس، هگل را ترجمه میکند، ارسطوشناس، ارسطو را ترجمه میکند. این در حالی است که در کشور ما کسی که لیسانس مترجمی زبان انگلیسی دارد، به خود اجازه میدهد که ویتگنشتاین ترجمه کند و این بزرگترین آسیب ما در حوزه ترجمه است که به اعتقاد من در کنار مسأله گزینشگری در آثار ترجمهای باید محل تأمل جدی قرار گیرد.
گفتگو از مهسا رمضانی
منبع: مشرق
کلیدواژه: انتخابات ترکیه قیمت دوره قاجار ارسطو فلسفه اسپینوزا فلسفه دکارت افلاطون مترجم ترجمه خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت حوزه ترجمه آثار ترجمه ای ترجمه آثار زبان مبدأ متون زبان یک جامعه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۵۰۶۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جامعه نخبگانی آمریکا علیه تفکر غیرتوحیدی/ برخوردهای دوگانه آمریکا در مواجهه با آزادی بیان
کارشناس مسائل بین الملل با بیان اینکه خیزش دانشجویی آمریکا در حال شکستن و نابودی همه زیرساخت های فکری مادی و غیرتوحیدی غرب است، گفت: آمریکا دو سال پیش با همه توان رسانه ای و دیپلماتیک خود سعی در حمایت از آشوبگران داخل ایران داشت اما امروز در مقابل دانشجویان حامی غزه سرکوب را به حد نهایت رسانده است.
سیدرضا صدرالحسینی در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، با اشاره به خیزش ضدصهیونیستی دانشجویان در آمریکا اظهار کرد: در شرایطی سخن می گوییم که یک جنبش بزرگ و همه جانبه فرهیختگان در اتاق ها و صحن و سرای دانشگاه های آمریکا در مخالفت با جنایات ۲۵۰ ساله آمریکا و ۷۵ ساله رژیم صهیونیستی مشاهده می شود.
مخالفت جامعه نخبگانی آمریکا با زیرساختهای تفکر غیرتوحیدیوی افزود: در واقع حرکت های اخیر جامعه نخبگانی آمریکا مخالفتی روشن و شفاف با همه زیرساخت های فکری لیبرال دموکراسی در غرب محسوب می شود؛ البته اندیشمندان حوزه سیاسی در دهههای گذشته موضوعی به نام نئولیبرالیسم را مطرح کردند و لیبرالیسم غربی را زیر سوال بردند اما جنبش اخیر در حال شکستن و نابودی همه زیرساخت های فکری مادی و غیرتوحیدی غرب است.
این کارشناس مسائل سیاسی و بین الملل تصریح کرد: حقیقت موضوع این است که امروز بازگشت به فطرت در حوزه نخبگی آمریکا به میزانی مشاهده می شود که انتظار آن توسط مخالفان فکری لیبرال دموکراسی در غرب وجود نداشت و آنها تصور می کردند پس از فروپاشی تفکر لیبرالیستی بر اساس یک عدالت نسبی تفکر نئولیبرالیستی در غرب به وجود بیاید اما فطرت های بیدار و آگاه جهان که در ماه های اخیر به دلیل خون های به زمین ریخته مظلومان غزه بیدار شده بود، چنان حرکتی را ایجاد کردند که هیچیک از تئوریسینهای لیبرالیسم و نئولیبرالیسم نتوانسته اند درباره آن تئوری پردازی کنند.
سکوت در مقابل سرکوب جنبشوی ادامه داد: در طول هفته های اخیر که این جنبش نخبگی در بیش از ۷۰ دانشگاه معروف و صاحب نام آمریکا و تعدادی از دانشگاه های اروپایی و کانادایی و برخی دانشگاه های قاره آسیا به وجود آمده است، تئوریسین های مذکور فقط به صورت مبهم و مبهوت مجبور به نظارهگری آن هستند؛ البته این نظارهگری فقط در مورد حرکات جنبش دانشجویی و نخبگی در کشورهای یاد شده نیست بلکه این سکوت در مقابل سرکوب شدید جنبش، توسط پلیس و ماموران آمریکایی نیز کاملاً مشهود است.
صدرالحسینی تاکید کرد: متاسفانه در مناطقی از آمریکا پلیس با همه امکانات خود دست به دامان پلیس فدرال شده و حتی در بعضی دانشگاه ها صحبت از گارد ملی و قوای ارتش به میان آمده است.
وی در ادامه شرایط کنونی آمریکا را با شرایط انتهای جنایات آمریکا در ویتنام و جنبش وال استریت مقایسه کرد و افزود: تفاوت عمده جنبش کنونی، سردمداری اساتید، نخبگان و فرهیختگانی است که از نظام سرمایهداری آمریکا خسته و از کمکهای بی حساب آمریکا به جنایتکاران صهیونیست آزرده خاطر شده اند.
سرکوب دانشجویان موجب افزایش حضور آنها خواهد شداین کارشناس مسائل سیاسی و بین الملل در خصوص آینده این جنبش اذعان کرد: به نظر می رسد در شرایط کنونی امکان هیچگونه پیش بینی آینده در این رابطه وجود ندارد و هرچقدر که سرکوب دانشجویان این جنبش در دانشگاه های مختلف افزایش یابد میزان حضور دانشجویان و اساتید در مخالفت با اقدامات آمریکا و رژیم صهیونیستی نیز افزایش می یابد تا جایی که حتی مجبور به تعطیلی دانشگاه ها شدند و این تعطیلی نیز نتوانست دانشجویان را از حضور در محوطه دانشگاه ها و محیط های پیرامونی آنها منصرف کند.
وی ادامه داد: در هر حال امروز شرایط داخلی آمریکا از جهت تبلیغات انتخاباتی مخالفان جدی بایدن و عدم تحمل شنیدن حرف مخالف توسط مقامات ارشد این کشور، آمریکا را به نقطه ای نامعلوم سوق می دهد که به طور مشخص امکان پیش بینی برای آینده نزدیک وجود ندارد.
برخوردهای دوگانه آمریکا در مواجهه با آزادی بیانصدرالحسینی تاکید کرد: نکته مهم این است که آمریکا در شرایطی از همه امکانات خود برای سرکوب جنبش دانشجویی و فرهیختگان استفاده می کند که کمتر از دو سال پیش با همه توان رسانه ای و دیپلماتیک خود سعی در حمایت از آشوبگران داخل ایران داشت و از کسانی که به مراکز علمی، صنعتی، تجاری، مالی و بانکی ایران خسارت های قابل توجهی وارد کرده بودند، حمایت می کرد اما امروز در مقابل دانشجویانی که در محوطه دانشگاه ها و محیط های پیرامونی آن شعار «مرگ بر اسرائیل» و «مرگ بر لیبرالیسم» و حمایت از مردم مظلوم غزه سر می دهند سرکوب را به حد نهایت رسانده است.
وی خاطر نشان کرد: آمریکا یکبار دیگر ثابت کرد که برخوردهای دوگانه این کشور در حوزه های مختلف سیاسی، فکری، اندیشه ای، اقتصادی و جهانی به عنوان یک عنصر دائمی و قوام بخش برای تفکر لیبرالیسم و حاکمان آمریکا محسوب می شود.
کد خبر 749533